مشاور و مدرس سئو - بنیامین افشاری

دیجیتال مارکتینگ - سئو - بازاریابی و فروش

مشاور و مدرس سئو - بنیامین افشاری

دیجیتال مارکتینگ - سئو - بازاریابی و فروش

سلام خوش آمدید

cold-calling
 

احتمالا برای شما هم پیش آمده است، تلفن خانه، دفتر یا همراه شما زنگ می‎خورد و (معمولا) خانمی از آن سوی خط سلام و روزبخیر می‎گوید، ممکن است نام شما را هم بگوید و بعد، بدون این‎که بپرسد الان برای شما زمان مناسبی برای صحبت هست یا اصلا به موضوع صحبت ایشان علاقه دارید، شروع می‎کند (معمولا) با صدایی یکنواخت و خسته‎کننده درباره محصولی (که اصلا برای شما جذابیت ندارد) یک‎ریز حرف زدن.

 

ممکن است شما با صبوری به این صحبت چند دقیقه‎ای گوش کنید هرچند حواس‎تان (معمولا) جای دیگری‎ست و ممکن است گوشی را هم با فاصله از گوش‎تان نگه دارید که این صدای «مونوتُن» و این صحبت غیرجذاب، کمتر خسته‎تان کند.

 

آخر سر، خانم بازاریاب تلفنی، مبلغ محصول را می‎گوید و می‎پرسد می‎توانم آن را فلان روز برای شما بفرستم؟ اگر خریدار «نه» گفتن را بلد نباشد، با توجه به این‎که قیمت این نوع محصولات هم عموما زیاد بالا نیست و هزینه ارسال‎شان هم معمولا رایگان است (و حتی برخی‎ها بلیت‎های نیم‎بها یا رایگان برخی مراکز تفریحی را نیز پیشنهاد می‎کنند)، موافقت می‎کند و یکی دو روز بعد محصولی را تحویل می‎گیرد که (معمولا) به آن نیازی ندارد و همواره احساس می‎کند «پولش را دور ریخته و آشغال خریده است». آن بلیت‎های رایگان و نیم‎بها نیز معمولا هرگز استفاده نمی‎شوند. چرا؟ چون اصلا مشتری دنبال آن نبوده و فقط بهانه‎ای از سوی فروشنده بوده است تا مقاومت مشتری را در برابرِ پرداختِ پول، کمتر کند.

از آن سو، فروشنده بشکنی از خوشحالی می‎زند و در ذهنش «پورسانت»اش از این فروش را حساب می‎کند؛ نام و شماره این خریدار را به فهرست تماس‎های بعدی اضافه می‎کند و می‎رود سراغ شماره بعدی.

 

اما خریداری که این‎طور در فشار و بی‎میلِ خودش آن محصول را خریده، روزی می‎رسد که دیگر به این درخواست‎های فروش «نه» می‎گوید، یا همین که شماره آن شرکت را می‎بیند گوشی را برنمی‎دارد یا همان ابتدای صحبت بهانه‎ای می‎آورد و تماس را قطع می‎کند و فروشنده می‎ماند با مشتریانی که روز به روز کم و کمتر می‎شوند و پورسانت‎هایی که ماه به ماه آب می‎روند. او اگر خیلی هوشمند باشد، از خودش می‎پرسد: «اشکال کارم کجاست؟»

 

این فروشنده ممکن است اهل اینترنت باشد و کلیدواژه‎هایی مثل «فروش»، «فروشندگی»، «آموزش فروش»، «دوره‎های فروش» و… را در گوگل جست‎وجو کند و وارد مسیر درست آموزش شود؛ و البته از هم‎اکنون هم اگر نکاتی ریز اما موثر را به‎کار بگیرد، خواهد دید که کیفیت و در ادامه کمیت فروش‎هایش خیلی بهتر خواهد شد؛ مثلا:

 

– همان ابتدای مکالمه در یکی دو جمله بسیار کوتاه توضیح بدهد که شماره فرد را از کجا دارد و چرا با او تماس گرفته و سپس بپرسد: «الان برای شما زمان مناسبی هست صبحت کنیم؟»

 

– اگر پاسخ مثبت بود، تشکر کند و مکالمه را ادامه بدهد. اگر نه، بپرسد: «می‎توانم بپرسم چه زمانی برای شما مناسب‎تر است؟»

 

– ممکن است مشتری بگوید: «فردا»؛ خانم بپرسد: «صبح یا بعدازظهر؟» و همین‎طور با گزینه‎ها پیش برود و ساعتی تعیین کند و آخر سر بگوید: «پس من یادداشت می‎کنم که فلان روز بین ساعت فلان و بهمان با شما تماس می‎گیرم.»

 

– همیشه پس از سوال‎کردن از مشتری و شنیدنِ صبورانه پاسخ او، تشکر کند و بعد صحبتش را پی بگیرد.

 

– لحن صدا و نوع گفتار، خیلی مهم است. مردم از صدایی که مثل نوارِ ضبطشده است و جملاتی کتابی و خسته‎کننده را بی‎اوج و فرود یک‎ریز تکرار می‎کند، خوش‎شان نمی‎آید. باید روی صدا کار کرد و تکنیک‎های فن بیان را برای جذاب کردن مکالمه و درگیرکردن مخاطب، به خدمت گرفت. این‎ها چیزهایی‎ست که ابتدا با آگاهی و سپس با تمرین و تکرار جا می‎افتد.

 

– فروشنده باید حس خوبی از خودش داشته باشد. خودش را دوست داشته باشد. احترام به خود و اعتماد به نفس داشته باشد. ضعف و وارفتگی حتی از پشت تلفن هم منتقل می‎شود و حس بدی در مخاطب ایجاد می‎کند که حتی اگر به خرید هم منجر شود، خریدار از خریدش راضی و خوشحال نخواهد بود. «شخصیت فروشنده» چیزی‎ست که به کمک آگاهی و تمرین می‎تواند ساخته شود؛ و دوره‎هایی آموزشی نیز هستند که هوشمندانه برای همین منظور طراحی شده‎اند.

– فروشنده باید محصولی را که میفروشد دوست داشته باشد و دلش بخواهد خودش هم از آن استفاده کند. میتواند از خودش بپرسد: «اگر این خریدار، همسر من یا مادر من یا پدر من یا دوست من بود، باز هم این محصول را به او میفروختم؟»

 

– در ادامه نکته بالا، فروشنده باید «نیاز» مخاطبش را تشخیص بدهد. او ممکن است بتواند با آموختن چند تکنیک فروشندگی، به هر کسی بفروشد یا به اصطلاح جنس را به او قالب کند؛ اما فروشنده خوب می‎داند که پایداریِ رابطه با مشتری خیلی مهم‎تر از فروختن یک کالا به اوست. او این نکته را آویزه گوشش کرده است: «هرگز سعی نکن چیزی را به مردم بفروشی که لازم ندارند؛ آن‎ها خودشان می‎خرند.»

 

– باید اجازه داد مشتری، سوال‎هایش را بپرسد و باید کمکش کرد که کاملا با محصول درگیر شود و اشتهایش نسبت به آن بالا برود. قیمت را معمولا باید در انتها و زمانی گفت که مشتری واقعا تشنه خرید محصول شده است. برای ارسال هدیه هم باید دلیل داشت. وقتی مشتری نسبت به خرید محصول بی‎میل است، فشار آوردن به او برای خرید آن با دستاویز هدیه‎ای مثل بلیت و… غلط اندر غلط است.

 

– مشتری شاید محصول را واقعا بخواهد، اما بار اول آن را نخرد. فروشنده‎ای که اعتماد به نفسش کم است، می‎خواهد همان بار اول فروش را نهایی کند. او آن‎قدر از پاسخ «نه» خریدار می‎ترسد و طوری آن پاسخِ نه را «شخصی» تلقی می‎کند که می‎خواهد به هر قیمتی شده، مشتری با خرید محصول موافقت کند. فروشنده هوشمند و نابغه اما بلد است در صورت لزوم، چگونه پی‎گیری کند که هم به مقصود برسد و هم به‎اصطلاح «کنه» نشود!

 

– همه این‎ها، زمانی که مشتری از قبل درخواست اطلاعات نکرده و شماره او از راه‎های دیگری به دست آمده است، باید بسیار ظریف‎تر رعایت شود تا دل‎زدگی حاصل نشود. (هرچند، تماس گرفتن با اشخاص وقتی آن‎ها خودشان شماره‎شان را در اختیار شما نگذاشته‎اند و اصلا خبری از شرکت و محصول شما ندارند، عموما و اصولا کاری غیراخلاقی و نادرست است. برای اطلاع‎رسانی به مشتریانِ بالقوه و گرفتن اطلاعات تماس‎شان از خود آن‎ها، راه‎های خیلی بهتری وجود دارد.)

 

***

 

اگر شما فروشنده و مخصوصا فروشنده تلفنی هستید، دفعه بعد سعی کنید این نکات را رعایت کنید. نتیجه‎اش می‎تواند شما را شگفت‎زده کند. و البته، اگر فروشندگی عشق و علاقه قلبی شماست و می‎خواهید در کار خود بدرخشید، حتما از همین حالا آموزشِ جدی خود را جدی بگیرید!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مشاور و مدرس سئو - بنیامین افشاری

با سلام قبل از هرچیز بسیار ممنونم که به وبلاگ من سر میزنید و وقت با ارزش خودتون رو برای خواندن مطالب وبلاگ من قرار میدهید.
من بنیامین افشاری هستم ، فوق دیپلم مدیریت بازاریابی و دانش آموخته رشته دیجیتال مارکتینگ و سئو از دانشگاه ucdavis کالیفرنیا .امیدوارم با مطالبی که از این وبلاگ یا سایت شخصی من می آموزید تاثیر مثبتی در زندگی و حرفه کاری شما به وجود آید.(برای آشنایی بیشتر با من به قسمت " درباره من " مراجعه کنید )

طبقه بندی موضوعی