طوفان فکری یا یورش فکری (به انگلیسی: Brainstorming) یک تکنیک خلاقیت فردی یا گروهی است که در طی آن، با جمع آوری فهرستی از ایدهها که خودبهخود توسط اعضا تولید میشود، برای رسیدن به یک جمعبندی در مورد یک مسأله تلاش میشود. این اصطلاح، اولین بار در سال ۱۹۵۸ توسط الکس فیکنی آزبورن در کتابی با عنوان تخیل عملی (به انگلیسی: Applied Imagination) محبوبیت پیدا کرد. آزبورن ادعا کرد که برای تولید ایده، طوفان فکری موثرتر از کار کردن افراد به طور مستقل است؛ هرچند تحقیقات اخیر، این موضوع را زیر سوال بردهاند. امروزه از این اصطلاح، برای اشاره کلی به تمام انواع جلسات ایدهپردازی استفاده میشود.
🔵 چهار قاعدهٔ اساسی که باید در طوفان فکری رعایت شود به شرح زیر است.
رعایت این قواعد، منجر به همافزایی در گروه میشود که نهایتاً باعث بروز خلاقیت در اعضای گروه میشود. بر این اساس، محدودیتی برای مطرح کردن ایدهها وجود نخواهد داشت و طی یک فرایند طبیعی و بدون دخالت بیرونی، جمع مستمراً به ایدههای بهتر دست خواهد یافت.
✅ تمرکز بر کمیت
هرچه تعداد ایدههایی که تولید میشوند بیشتر باشد، احتمال دست یافتن به یک راهحل اساسی و اثربخش بیشتر است.
✅ اجتناب از انتقاد
اگر در مواجههٔ اولیه با یک ایده، به جای انتقاد از آن، به توسعه و بهبود آن فکر کنیم، یک جو مناسب برای تولید ایدههای غیرمعمول فراهم میشود؛ و همچنین باعث باز شدن فکر افرادمی شود و استفاده از این متد سبب ایجاد دامنه زیادی از راه حلهای باورنکردنی میشود.
✅ استقبال از ایدههای غیرمعمول
ممکن است ایدههای غیرمعمول رویکردهای جدیدی را به مسأله فراهم کنند و منجر به راهحلهای بهتری نسبت به ایدههای معمول شوند.
✅ ترکیب و بهبود ایدهها
میتوان با ترکیب دو ایدهٔ خوب، به ایدهای بهتر رسید که از هر دو ایدهٔ قبلی کاملتر باشد.